دلنوشته و عکس

AvazeeQoo



 امروز صبح زودتر از هر روز دیگه بیدار شدم ،از اونجایى که من آدم خوش خوابى هستم میتونم تا لنگ ظهر براتون بخوابم
به زور چشامو باز کرد آفتابى که تمام زورش رو به پنجره اتاقم میگفت و پرده اتاقم با احتیاط چشمانمو صدا میکرد
نگاه کردم اون طرف تر سبزه عیدى بود که براى سال جدید انداخته بودم
جوونه زده بود لبخندى کج و کوله و خواب آلود زدم براى اینکه ناراحت نشه غصه بخوره خشک بشه
چون حالا حالا باهاش کار داشتم همینا تو ذهنم بود به خودم اومدم
به خودم گفتم امسال رو چجورى گذروندى به اهدافم فکر کردم
به تمام روزاى خوب و بد
جا خوردم اه یک سال گذشت ؟؟؟؟!!!!
نگاهم به سبزه گره خورده گره خورد از خودم پرسیدم چیزى هم یاد گرفتى ؟!
دیدم اره خیلى چیزا یاد گرفتم
یادگرفتم بعضى چیزا لازمه رگ بیخیالى رو بگیرى ول نکنى
یاد گرفتم ساز طبل هم بدک نیست گاهى بى عار براى خودت بزنى
یاد گرفتم بیشتر بخندم چون میگذرد غمى نیست
یاد گرفتم لازمه بعضى هارو کنار بذارى و از کنار گاهى بردارى نگاهشون کنى و بعد همونجا بذارى
نباید اجازه بدى براى خودشون همین وسط مَسطاى زندگیت غلت بخورن ممکنه بخورن به پات بخورى زمین
یاد گرفتم نبخشم چون بعضى ها ارزش فرصت دوباره ندارن ،فرصت بدى زیر تمام خشم و حسادت و نفرتشون له میشى،فقط از درون زمزمه کنى بخشیدم نه براى اینکه ارزش دارن ،براى اینکه من لایق آرامش هستم
یاد گرفتم هر چیزى متقابل هست
احترام -مهربونى-گذشت...
یاد گرفتم کمتر بخوابم تا بیشتر زندگى کنم
یادگرفتم بیشتر بخونم تا ببینم
یادگرفتم این منم که با اومدن هر بهار به پاییز زندگیم نزدیک تر میشم پس سهم بیشترى از زندگى بخوام
یاد گرفتم یه طبقه درست کنم تو همین اتاقم ،اهداف کوچیک و بزرگ رو به ترتیب بچینم و از کوچیکتره شروع کنم بدون کوچیک ترین جا زدن ادامه بدم
یاد گرفتم اگه چیزى که نشد تقصیر قسمت نندازم یاد بگیرم مسئول تمام اتفاق هاى زندگى رو دوش خودم هست
یادگرفتم بین تمام این تلاش ها
گاهى لَم بدم قهوه اى بخورم و بیخیال تمام این و آنها شوم
 یاد گرفتم اگه سوار ماشین زندگى شدم رو به جلو حرکت کنم
یاد گرفتم اگه به اشتباه سوار تِرن زندگى شدم بین تمام این زیر پا خالى شدن ها ،پیچ خوردن ها ،تمام ترس ها ،هیجان ها، بلاخره اخرش به نقطه تمام شدن بازى میرسم و باز منم که از تمام اینها پیاده میشم وآروم قدم میزنم و میتونم به ترس تِرن زندگى غلبه کنم و برگردم ببینم این من بودم که از پس همه اینها بر اومدم قوى تر شدم
یاد گرفتى بیشتر تو آیینه خودم رو ببینم بیشتر به خودم لبخند بزنم بیشتر خودمو دوست داشته باشم
یادگرفتم براى داشته و نداشته ها شکر گذار باشم
یاد گرفتم سال جدید با تمام نو بودناش میادو میره کهنه میشه پس این ما هستیم که بدونیم براى چه وظیفه اى اینجا هستیم و چه اثرى رو میتونیم به جا بذاریم
همه اینا از ذهنم گذشت نگاهم هنوز به سبزه عید بود
دیدم خوب رشد کرده
یاد گرفتم تو هر شرایط و هر سنى خوب رشد کردن مهمه .


عکس و متن _مهدیه مدنی

photo by myself

نظرات  (۱)

۱۸ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۴۴ اشکان ارشادی
سلام 
خوبه که خوش خوابی.
من که.....