میخواهم همانند دخترکى سرمست روى شن هاى داغ تابستان قدم بزنم
میخواهم موهایم را به نسیم گاه بى گاه موج دریا بسپارم , بگذارم برایشان تصمیم بگیرد به هر سمت و سویى
میخواهم به جاى کلاه تو سایه بیندازى روى صورتم
میخواهم هر آنچه که تو را یاد من مى اندازد عشق بازى کنم
چشمهایم را میبندم ,نفس میکشم ,دستهایت را میگیرم , قدم میزنم...
ردپایى از عشق به جا میگذارم ،حسادت موج را به ردپایم احساس میکنم
میخواهم وقتی موج بى قرار به رد پایم مى خورد ، سرمست از عشقم قهرش را کوتاه تر کند
عکس و دلنوشته/مهدیه مدنی_photo by myself
رد پای عشق
بوى پاییز را دوست دارم
آرى، پاییز بوى تورا میدهد
پاییز قرار بى قرارى هاى من هست
برگ هاى پاییزى در گوش من اسم تو را زمزمه میکنند
میگویى مى آیى؟!
مى آیم اما آهسته تر ،میخوام به قدم هاى پیانو وارت روى برگ هاى پاییزى گوش دهم
دلم همانند صداى برگ هاى پاییزى در زیر پایت بى قرارى میکند
تو قدم بر میدارى موسیقى خزانى از قدمهایت جاریست
پاییزى میخواهمت ،ساده، همانند برگ پاییزى بى غرور
عکس و دلنوشته/ مهدیه مدنی_photo by myself
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم | رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم | |
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم | بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم | |
هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر | که به دیدار تو شغلست و فراغ از دو جهانم | |
گر چنانست که روی من مسکین گدا را | به در غیر ببینی ز در خویش برانم | |
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم | نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم | |
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن | که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم | |
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت | دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم | |
من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم | که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم | |
درم از دیده چکانست به یاد لب لعلت | نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم | |
سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم | که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم | |
دکلمه صوتی عکس/مهدیه مدنی_photo by myself |
عطر سنبل، عطر کاج، اتوبیوگرافی خانوم فیروه جزایری دوما
نویسنده ایرانیالاصل است که از هفت سالگی به خاطر شغل پدرشان از آبادان به
آمریکا مهاجرت کرده و برای همیشه ساکن آمریکا میشوند.