توضیحات کتاب:
شازده
کوچولو حاصل احساس ناکامی آنتوان دوسنت اگزوپری در طراحی است.
او کنار نوشته های خود دائما پیکره ها یا صحنه هایی می کشید.مثلا پیش از
رسیدن به چهره شازده کوچولو پیکره بچه ای را که گاهی روی تپه ای پرگل
ایستاده بر ده ها کاغذ طرح زده است
در این کاب علاوه بر ترجمه شیوای شازده کوجولو برای نخستین بار مجموعه طرح
های اولیه نویسنده نیز با عنوان "تولدشازده کوچولو" منتشر شده است.
گزیده ای از کتاب
در این هنگام بود که روباه پیدا شد.
روباه گفت: سلام.
شازده کوچولو سر برگرداند و کسی را ندید ولی مودبانه جواب سلام داد.
صدا گفت: من اینجا هستم زیر درخت سیب...
شازده کوچولو پرسید: تو که هستی؟ چه خوشگلی!...
روباه گفت: من روباه هستم.
شازده کوچولو به او تکلیف کرد که بیا با من بازی کن. من آنقدر غصه به دل دارم که نگو...
روباه گفت: من نمی توانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکرده اند.
شازده کوچولو آهی کشید و گفت: ببخش! اما پس از کمی تامل باز گفت: اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت: تو اهل اینجا نیستی پی چه می گردی؟
شازده کوچولو گفت: من پی آدم ها می گردم. اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت :آدم ها تفنگ دارند و شکار می کنند. این کارشان آزاردهنده است. مرغ هم پرورش می دهند و تنها فایده اشان همین است. تو پی مرغ می گردی؟
شازده کوچولو گفت: نه من پی دوست می گردم. نگفتی اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت: اهلی کردن چیز بسیار فراموش شده ای است. یعنی ایجاد علاقه کردن...
عکس/مهدیه مدنی_photo by myself